يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛
به عبارت ديگر، تحول در ترکيب هيئت حاکمهي کشورها و تغيير در چينش افراد صاحب منصب، به هيچ وجه، امري غيرمعمول و دور از انتظار نيست و در هر هفته يا در هر ماه، نمونههاي عيني متعددي از آن را ميتوان در نقاط مختلف جهان مشاهده کرد.
با اين حال، از حدود سه ماه پيش، زماني که سخن از کنارهگيري امير قطر به ميان آمد و به موازات آن، خبر جانشيني قريبالوقوع فرزند 33سالهاش به صورت شايعه در فضاهاي رسانهاي انتشار يافت، هيچ کس آن را واقعهاي معمول و طبيعي تلقي نکرد؛ چنان که تحليلهاي متفاوت و متضاد بسياري، حول محور اين واقعه مطرح شد و اخبار مربوط به اين تغيير و تحول احتمالي در کشور کوچک و نفتخيز قطر، به صورتي مبهم و رازآلود منعکس شد.
جالب آنکه هنگامي هم که شيخ «حمد بن خليفه آلثاني»، امير قطر، روز سهشنبه (5 تيرماه) طي مراسمي، شايعات مطرحشده در خصوص کنارهگيرياش را با واگذاري قدرت به فرزند 33سالهاش، تحققي عيني و عملي بخشيد نيز از ابعاد ابهامآميز و رازآلود اين واقعه کاسته نشد؛ چنان که هيچ کس اظهارات امير قطر را مبني بر قصد وي براي انتقال آرام قدرت باور نکرد، بلکه همه کوشيدند تا علل و ريشههاي اين تغيير و تحول را در اظهارنظرهاي کارشناسان و سخنان و نوشتههاي تحليلگران سياسي جستوجو کنند يا خود رأساً به بررسي علل و يافتن دلايل وقوع اين انتقال يا واگذاري قدرت بپردازند و بدون توجه به اظهارات مقامات قطري (يا ناديده گرفتن گفتهها و تحليلهاي رسانههاي عربي و غربي مرتبط با اين مقامات)، به حدسها و گمانهزنيهايي که به آن معتقدند متوسل شوند.
خوي و خصلتي که از امير مستعفي قطر «شيخ حمد بن خليفه آلثاني» سراغ داريم، به هيچ وجه از وارستگي اخلاقي و بيميلي او به قدرت حکايت نميکند. او همان شخصي است که براي کسب قدرت، عليه پدرش کودتا کرد.
به عبارت ديگر، تقريباً تمام تحليلگران و صاحبنظران در عرصهي روابط بينالملل، اذعان دارند که اين جابهجايي قدرت کاملاً «غيرمنتظره» بود. با اين توصيفات، در اينجا ابتدا به دلايل اين عده براي غيرمنتظره خواندن اين حادثه نگاهي مياندازيم و سپس عوامل و زمينههاي «رازآلود» بودن اين رويداد و خبرهاي مرتبط با آن را از نظر ميگذرانيم:
الف) چرا غيرمنتظره؟
اولاً خوي و خصلتي که از امير مستعفي قطر، «شيخ حمد بن خليفه آلثاني» سراغ داريم، به هيچ وجه از وارستگي اخلاقي و بيميلي او به قدرت (آن هم به گونهاي که قدرتش را به پسرش واگذار کند) حکايت نميکند. او همان شخصي است که براي کسب قدرت، عليه پدرش کودتا کرد.
ثانياً شيخ حمد بن خليفه آلثاني در حال حاضر 61ساله است و در ميان اعراب و به طور کلي در جهان، سن 61سالگي نشانهي کهنسالي و ناتواني از اداي وظايف زمامداري نيست؛ به خصوص که در حال حاضر ديگر پادشاهان عرب منطقه، همانند امير کويت «شيخ صباح احمد جابر صباح» (83ساله) و پادشاه عربستان «ملک عبدالله» (86ساله) و... بيش از بيست سال از امير مستعفي قطر، مسنتر هستند. بنابراين عامل سن نيز منتفي است.
ثالثاً تا حدود سه ماه پيش، هيچ گونه خبري مبني بر بيماري شيخ حمد در دست نبود و خبرهاي بعدي هم که تا کنون انتشار يافته هيچ گاه جدي تلقي نشده و در رديف شايعات قرار داشته است؛ حال آنکه در خصوص بيماري و کسالتهاي حاد ديگر زمامداران عرب، همانند بوتفليقه (رئيسجمهور الجزاير)، جلال طالباني (رئيسجمهور عراق) و ملک عبدالله (پادشاه عربستان)، به صورت مکرر، گزارشهاي رسمي انتشار يافته است. پس بيماري نيز موضوعيت ندارد.
رابعاً رويهي انتقال آرام، مسالمتآميز و بدون مناقشهي قدرت در کشورهاي عربي بيسابقه است.
با توجه به همين چند نکته، به نظر ميرسد بتوان به «غيرمنتظره» بودن اين به ظاهر واگذاري قدرت، اذعان کرد.
ب) چرا رازآلود؟
غيرعلني بودن مناسبات مربوط به جابهجايي مهرههاي سياسي در خانوادههاي سلطنتي، در کنار درز پيدا کردن بخشي از خبرهاي مربوط به مداخلات همسر سوم امير قطر در تحولات حکومتي، جنبهي رازآلودگي اين اتفاق مهم را پررنگ کرده است. در کنار اين مورد، ميتوان موارد زير را نيز مد نظر داشت:
1. روابط ويژه و دوگانهي حکومت قطر از يک سو با غرب (لندن، واشنگتن، پاريس) و از سوي ديگر با گروههاي فلسطيني و اخواني (روابطي که با روابط ديگر کشورهاي عربي با دولتهاي غربي و گروههاي فلسطيني و اخواني کاملاً متفاوت است) موضوعي است که شناخت ماهيت واقعي رفتار قطر را با مشکلات زيادي مواجه ميسازد.
2. روابط حکومت قطر با رژيم صهيونيستي و روابط شخصي امير قطر با سران اين رژيم.
3. همزماني اين واگذاري قدرت با افتتاح دفتر نمايندگي طالبان در قطر.
4. همزماني اين واگذاري قدرت با شکست سنگين معارضان مسلح در صحنهي سياسي و نظامي سوريه. بايد توجه داشت که در جنگ القصير، امير قطر در سازماندهي و فعالسازي ائتلاف نقش مستقيم داشت و اين شکست باعث از دست رفتن سنگرهاي مستحکم در اين شهر استراتژيک شد.
مناقشات خانوادگي، اختلاف نظر نخستوزير با وليعهد، اقدامات عربستان و ديگر کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس براي ايجاد تغييرات در قطر و نيز افزايش انتقادات مقامات مختلف و شخصيتهاي مهم منطقه از سياستهاي بحثبرانگيز دوحه در خاورميانه، ميتواند از عوامل تأثيرگذار در واگذاري قدرت در اين کشور باشد.
5. همزماني اين واگذاري با تداوم جريانات قضايي و پليسي مربوط به حمله به کنسولگري آمريکا در بنغازي و کشته شدن سفير آمريکا در ليبي و دراز شدن انگشت اتهام به سوي گروههاي تکفيري مورد حمايت قطر.
6. وجود مهمترين پايگاههاي منطقهاي آمريکا در قطر و ملاحظات، مراقبتها و مداخلات آمريکا در هر تحول مهم و سرنوشتساز اين کشور.
تحليل:
با توجه به علل چهارگانهي «الف» و همچنين در نظر گرفتن زمينههاي هفتگانهي «ب» بود که دامنهي گمانهزنيها در خصوص علل کنارهگيري امير قطر و جانشيني فرزندش، به صورت بيسابقه گسترش يافت و هر رسانهي خبري و تحليلي يا هر کارشناس مسائل منطقه، علاوه بر برخي از نظريات مشابه و مشترک، ديدگاه و تحليلهاي کاملاً متفاوتي را در خصوص اين تحويل قدرت ارائه کرد. نمونههاي زير فهرستي از عوامل مورد تأکيد در تحليلهاي متفاوت را نشان ميدهد:
عوامل تأثيرگذار در روند واگذاري قدرت
- اختلافات و مناقشات خانوادگي و عدم توانايي امير مستعفي براي فائق آمدن بر قدرتطلبيهاي خانوادگي
- شرايط نامناسب جسماني و روحي امير مستعفي
- اختلاف نظر نخستوزير با وليعهد
- سياستها و برنامههاي آمريکا براي جلوگيري از خط افراط در خاورميانه
- پروندهي حمله به کنسولگري آمريکا در ليبي
- گذشتن تاريخ مصرف افراطيگري تکفيري به شکل کنوني و ضرورت بدون باني بودن آن
- شکست عمليات ميداني در سوريه و تجربهاي همانند اردوغان
- ناکامي دوحه در دو جبههي سياسي و نظامي بحران سوريه (برگزاري نشست سوريه بدون حضور امير)
- مناقشهي انگليسي و آمريکايي بر سر سيطرهي بيشتر بر قطر
- نتيجهي مخالفتها و مناقشات پيدا و ناپيداي گرايشهاي اخواني و وهابيگري
- نتيجهي کوششهاي عربستان و ديگر کشورهاي عضو شوراي همکاري خليج فارس بر ايجاد تغييرات در قطر
- افزايش انتقادات مقامات مختلف و شخصيتهاي مهم منطقه از سياستهاي بحثبرانگيز قطر در مسائل خاورميانه
- قرباني سياستهاي عربيـغربي(*)
*جعفر قنادباشي؛ کارشناس مسائل خاورميانه